شب های بارونی ...
lox-love



           
یک شنبه 11 تير 1398برچسب:, :: 14:36
aliakbar

 

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت : 
-  می  خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :   

-   نام دختر چیست ؟   مرد جوان گفت :

-   نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید  و گفت :

-  من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

-  مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :   

-  نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی .  چون تو پسر او نیستی . . . !

 



           
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 19:37
aliakbar

ما ایرانی ها اصلا آدمهای نژاد پرستی نیستیم!!!

فقط افغانی ها را آدم حساب نمیکنیم در حالی که کلی از کارهایمان بخاطر نبود آنها لنگ می ماند.

ما ایرانی ها اصلا آدمهای نژاد پرستی نیستیم، ولی در ذهن ما عرب ها همان ملخ خورهای کثیف و شکم گنده اند، برای همین هم ما تمام پولهایمان را میبریم دوبی و میریزیم تو جیبشان.
ما ایرانی ها اصلا آدمهای نژاد پرستی نیستیم، فقط اروپایی ها برای ما آدمهایی هستند با احساساتی سرد و خشک، که قید و بند درست حسابی هم در زندگی شان دیده نمیشه، به همین دلیل ما ایرانی ها عاشق ماشین های آلمانی و لباس های ایتالیایی هستیم.

ما ایرانی ها اصلا آدمهای نژاد پرستی نیستیم، ولی آمریکاییها آدمهای احمق و خوشگذرونی هستن که با غارت کشور های دیگه به اینجا رسیدند، در حالی که اگر شما قادر به خواندن این متن هستید از صدقه سر همین آمریکاییهای جهان خوار است که اینترنت اینقدر فراگیر شده است.

اما تو را به خدا این نکته را فراموش نکنید که ما ایرانی ها اصلا آدمهای نژاد پرستی نیستیم!

برای همین کلا همه ی نژاد های دنیا داغونن و نژاد آریایی (فراموش نکنید ما چشم های آبی داشتیم مثل همین آلمانی های نازی پدر سوخته، ولی عربهای ملخ خور حمله کردن و ما سیاه سوخته شدیم.

همون پرشین برترین نژاد دنیاست.

ما از همه بهتریم چون چندین هزار سال پیش کوروش کبیر خیلی کارش درست بوده و ما مملکتی داشتیم از این ور دنیا تا اون ور دنیا! ما بهترینیم چون تاریخ کهن ایران زمین این قضیه را ثابت کرده.

ما نژاد پرست نیستیم ولی گور بابای بقیه نژاد ها!

چی بگم والا به نظر شما ما نژاد پرستیم...؟!



           
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 12:2
aliakbar

فــقــر اینه...
فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی
فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنش و بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی!

بقیه در ادامه مطلب......

نظر یادتون نره هااااااااااا.



ادامه مطلب ...


           
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 22:26
aliakbar

برای او فرقی نمی کند کدام بازی را گزارش می کند. سر وقت تکه اش را می اندازد. مثلا در همین فینال جام ملت های اروپا درباره کالچوپولی در ایتالیا و سقوط یوونتوس گفت: «در ایتالیا تیمی را که تبانی کرد فرستادند دسته اول ولی ما در ایران، تیمی را که در لیگ فوتسال تبانی کرده بود، فرستادیم آسیا!» یا با طعنه سراغ مهاجم های میلیاردی لیگ برتر رفت: «الان نگرانی فورودارهای میلیاردی ایران این است که نکند مربیان ما از روی دل بوسکه تقلید کنند و تیمشان را بدون مهاجم بفرستند داخل زمین!»
 

ادامه در دیدگاه...........



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 21:13
aliakbar

واحد مبارزه با " پ نه پ "

به بابام گفتم سوئيچ ماشينو بده ...... گفت : مي خواي جايي بري ؟ ... گفتم : بله پدر عزيزم
)ستاد مبارزه با فتنه ي پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح(

به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟ گفتم اگه سختت ميشه تو بگيرش
من نردبون و ميچرخونم
)ستاد مبارزه با فتنه ي پَ نَ پَ - واحد مرام(

رفتم خونه سالمندان عيادت پدربزرگم،مسئول اونجا ميپرسه:شمام اومدين عيادت؟ميگم نه خونه
سالمندان طلبيده اومديم زيارت
)ستاد مبارزه با فتنه ي پَ نَ پَ - واحد عتبات عاليات(

رفتم ساندويچي، ميگم آقا يه هات داگ با سس مخصوص بدين. ميگه ميل مي كنيد؟ ميگم: بله،
دستتون درد نكنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سيار غذاخوري ها و رستوران ها(

ميخوام مسواك بزنم
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردي
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
)ستاد مبارزه با فتنه ي پَ نَ پَ - واحد كنترل نفس اماره(

بچه داييم به دنيا اومده. همه خوشحال و اينا. مامان بزرگم برگشته ميگه حالا ميخاين براش
اسم بذارين؟ميگم...اگه شما صلاح بدونين
)ستاد مبارزه با فتنه ي پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)

رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم
بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن كنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشيموني
كرد.
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهي از منكر[

تو صف بربري نوبتم شده يارو ميگه بربري ميخواي؟ميگم نون باشه بقيش مهم نيس
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد فروتني[

از اتاقم اومدم بيرون ،در دستشويي رو باز كردم .مامانم ميگه داري ميري دستشويي؟ميگم نرم؟؟؟
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد ترويج فرهنگ مشورت[

ماه رمضوني 6 صبح رفتم سركار، 9 شب برگشتم خونه خسته و كوفته ميپرسم مامان شام چي داريم؟
ميگه گشنته ؟ چند ثانيه سكوت ميكنم، چشامو ميبندم و يه نفس عميق ميكشم . آروم و با طمانينه
ميگم : بله گشنمه
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد كظم غيظ [

نوزاده تو بغل مامانش گريه ميكرده مامانه ميگه قربونت برم گرسنته؟
بچه هه به اذن خداوند ميگه پَ نَ پَ دارم براي گرسنگان و زلزله زدگان سومالي گريه ميكنم
(واحد نفوذي پ نه پ)

رفتم سوپري گفتم يك نوشابه زرد بديد
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالي كه نارنجي رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشيد
)ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگسازي به جاي حاضر جوابي(

تو اتوبان داشتم لايي ميكشيدم،يه زانتيا اومد گفت داري لايي بازي ميكني؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم
واست عربي ميرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ كنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)



           
چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, :: 16:2
aliakbar

 

پَـــ نَ پَــــ

رفتم باغ وحش از نگهبانه ميپرسم ببخشيد آقا قفس شيرا کجاست ؟ ميگه بازديد
کننده اي ؟پَـــ نَ پَــــ نه از اقوامشون هستم اينورا کاري داشتم گفتم
سري بهشون بزنم

اومدم دريخچالو باز ميکنم دنبال غذا مامانم ميگه گشنته؟
پَـــ نَ پَــــ اومدم ببينم کي هي چراغ اين تو رو خاموش روشن مي کنه!

سر جلسه امتحان به جلوييم ميگم سوال 3 رو بلدي؟! ميگه آره مي خواي!؟
ميگم پَـــ نَ پَـــ نگرانت بودم ميخواستم اگه ننوشتي بت بگم!!!

دوستم ميگه چرا انقدر غذات کم شده ؟ ميگم : تو رژيمم ... ميگه رژيم لاغري
؟! ...پَـــ نَ پـَـــ رژيم صهيونيستي

رفتم پيش مامان بزرگم ميگم خسته نباشى ننه دارى بافتنى ميبافى؟
ميگه پَــ نَ پَـــ دارم سبزه گره ميزنم بختم باز شه يكى بياد بگيرتم!!!

تو دستشويي سوسک بود با مگس کش کشتمش جنازشو ورداشتم ببرم بندازم
بيرون.خواهرم بين راه نگاه ميکنه ميگه کشتيش؟
پـَـَـــ نــه پـَـَـــ , تو دستشويي خوابش برده بود دارم ميبرمش تو
رختخوابش بخوابه

به دوستم ميگم ديشب تو کرمان يه پسره بنزين ريخته سرش خودشو تو خيابون اتيش زده...
ميگه سوخت؟!
پَـــ نَ پَـــ يه جون گرفت رفت مرحله بعد !

دزد اومده خونمون همه جا رو بهم ريخته ... ? تا فرشمونو برده ...
زنگ زديم پليس اومده ميگه خونتون دزد اومده؟
پـَــــــــ نَ پَــــــــ مي خواستيم تغيير دکور بديم گفتيم شما هم
بياين نظر بدين !

رفتيم رستوران ... ميگم ? تا جوجه لطفا
ميگه جوجه کباب؟
پَ نه پَ ازين جوجه رنگيا ... يه قرمز بدين يه سبز



           
چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, :: 15:29
aliakbar

در جلسه خواستگاري:

 

بعد از نيم ساعت سكوت!
مادر داماد: ببخشين ، كبريت دارين؟
خانواده ء عروس: كبريت؟! كبريت براي چي؟!
مادر داماد: والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...
خانواده ء عروس: پس داماد سيگاريه...؟!
مادر داماد: سيگاري كه نه... والا مشروب خورده ،عادتشه بعد از مشروب سيگار ميکشه..
خانواده ء عروس: پس الكلي هم هست...؟!
مادر داماد: الكلي كه نه... والا قمار بازي كرد ، باخت! عصابش خراب بود,هروئيناش هم تموم شده بود ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره...
خانواده ء عروس: پس قمارم بازي مي كنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن...
خانواده ء عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردن...
خانواده ء عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانوادهء عروس: زنش...؟

مادر داماد:آره.اين زن دومش آدم فروش بود.ولي زن اولش ايدز گرفت مرد.

خانواده ء عروس:داماد ايدزيه....؟!
مادر داماد:ايدز که نه.ولي پسرم بعد از اينکه اکبر اقاي قصاب رو کشت يه کمي صرع گرفت.البته تقصير خود اکبر اقا بود.تو که 50 تومن پول خرد نداري بقيه پول مردم رو بدي چرا اومدي قصابي باز کردي؟
خانواده ء عروس:قاتل....؟!
مادر داماد:بچه ام که اولش قاتل نبود.از بس مردم گفتن خفاش شب قاتله پسرم گفت بزار 20-30 نفر رو بکشم که حرف پشت سرم نباشه.
خانواده ء عروس:خفاش شب...؟!
مادر داماد:........
و اين قصه سره دراز دارد...(چون کم آوردم اينو گفتم.راستي يادتون باشه وقتي ميرين خواستگاري با خودتون کبريت ببرين)



           
چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, :: 15:23
aliakbar

 

سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.
زن فرانسوي گفت:
به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!
روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .
زن انگليسي گفت:
من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.
روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم
ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.
زن ایرانی گفت :
من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتم
اما روز اول چيزي نديدم
روز دوم هم چيزي نديدم
روز سوم هم چيزي نديدم
شكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم{-46-}

 



           
دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 17:29
aliakbar

داریم 10 نفری بازی شبکه ای میکنیم اومده میگه جدی حال میده؟ میگم پــ نه پــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم!

 


رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه! پــ نه پـــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکونت دارن فعلا!!!



به یارو راننده میگم: آقا اگه میشه یکم سریعتر. الان هواپیما میپره... میگه: بسلامتی مسافرین؟

... پــ نه پـــ... فندک هواپیما دیشب دستم جامونده، میرم بدم به رانندش!


رفیقم میگه اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ پـــ نه پـــ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه.


دم دستشویی عمومی واستادم تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، میبینه دارم پیچ و تاب میخورم میگه دستشویی داری؟؟

میگم پـــ نه پـــ ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی میکنم!


حواسم نبود با صورت رفتم تو در، میگه ندیدیش؟ میگم پـــ نه پــــــ من دارکوبم می خوام با منقار یه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو.


رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟ پــــ نه پــــ خار داشته باشه...


دارم تو حیاطمون موتورمو تعمیر میکنم به مامانم میگم دستمال بیخودی داری؟ میگه میخوای موتورتو تمیز کنی؟

پـــ نــه پــــــ میخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردی برقصم.


طوطی گرفتم فامیلمون اومده میگه اااااااااااااااااااااااا طوطیه؟
پـــ نــه پــــــ یا کریمه یه کم با فتوشاپ تغییرش دادم!


دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم. میگه شما سوال داری؟ پـــ نــه پــــــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگیری ...


یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟ پــــ نه پـــــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!


زنگ زدم 115، میگه آمبولانس میخواین قربان؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه پلیس 110 میخوام, بقیش هم آدامس بدین!


رفتم دکتر میگم:دو روزه بدنم خیلی درد میکنه! بعد از 10 دقیقه معاینه میگه: میخوای واست دارو بنویسم؟! پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوای واسم دعا کن تا خوب بشم!!!!


داشتم تلویزیون میدیدم بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من میگه داشتی میدیدی؟؟؟!!!
 پَـــ نَ پَـــ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی!!!!!



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 13:59
aliakbar

من ایرانی نیستم چون نامم عربی ست
من ایرانی نیستم چون وقتی به دنیا آمدم در گوشم اذان عربی خواندند
من ایرانی نیستم چون روزی که به مدرسه رفتنم پدر و مادرم قرآن بالای سرم گرفتند و در مدرسه آیین محمد را به من آموختند نه پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک
من ایرانی نیستم چون وقتی ازدواج کردم به آیین عربها و با زبان عربی ازدواج کردم
من ایرانی نیستم چون هزار کیلومتر راه را طی میکنم تا به پابوس امام هشتم شیعیان و نواده پیامبر اعراب بروم اما کمی آنسوتر به آرامگاه فردوسی نمی روم
من ایرانی نیستم چون اعیاد فطر و قربان و غدیر و مبعث را تبریک می گویم و شادباش میشنوم اما نمی دانم جشن سده چه روزیست؟
من ایرانی نیستم چون دهه محرم سیاه می پوشم و با سر و روی گل آلوده عزادار خاندانی میشوم که سرزمینم را گرفتند؛ مردانش را کشتند و زنانش را به غنیمت بردند اما روز مرگ بابک خرمدین را نمی دانم
من ایرانی نیستم چون حرف که می زنم بیشتر به عربی می ماند تا فارسی
من ایرانی نیستم چون عربها پ ندارند و من میگویم فارسی نه پارسی



           
یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 14:28
aliakbar

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به lox-love خوش آمدید.... امیدوارم اینجا لحظات خوبی داشته باشید و بهتون خوش بگذره.... نظر و پیشنهاد یادتون نره هاااااااا
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شب های بارونی و آدرس lox-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 8843
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1